دیالوگ، ماجراهای شرلوک هلمز

به گزارش وبلاگ وبکو، هلمز: گل سرخ چه چیز زیبایی است. مسحورکننده است… در خصوص اعتقادات، استنتاج معتبر نیست، پس می شه گفت یه علم تمام و کماله. ولی به نظر من بزرگترین نمایش حُسن تقدیر الهی در گل ها متجلی شده و فقط خوبی ه که در زندگی ارزش داره و به این جهت، من معتقدم که باید فقط به گل ها دل بست!

دیالوگ، ماجراهای شرلوک هلمز

(ماجراهی شرلوک هلمز- اپیزود قرارداد دریایی)

هلمز: [در حال کار با میکروسکوپ] خب! واتسن! پس تصمیم گرفتی در مؤسسات آفریقای جنوبی سرمایه گذاری نکنی!

واتسن (ادوارد بروک): از کجا می دونی که نباید این کار رو بکنم؟!

هلمز [همچنان توی چشمی میکروسکوپ نگاه می نماید، لبخند رضایتمندی می زند، به سرعت روی صندلی به سمت واتسن می چرخد]: اول اعتراف کن، که غافلگیر شدی!

واتسن: اعتراف می کنم!

هلمز: مجبورم ازت اعترافنامه کتبی بگیرم!

واتسن: چرا؟

هلمز: چون دو دقیقه بعد خواهی گفت نخیر! خودم می دونستم! [دوباره پشت به واتسن می نشیند]

واتسن [می خندد]: به هیچ وجه همچین کاری نمی کنم!

هلمز: ببین واتسن عزیز! تدوین یک سری استنتاج ها که هر یک مرتبط با قبلی باشه، و استنتاج ساده ای هم باشه، کار چندان مسئله ای نخواهد بود، اگر پس از انجام چنین کاری، شخص صرفاً استنتاجات اصلی رو نادیده بگیره و مخاطب خودش رو در برابر استنتاج اولی قرار بده، ممکنه در فکر مخاطبش تأثیر تکان دهنده و غیرمنتظره ای بگذاره! [کنار شومینه ایستاده و سیگار می کشد] من می تونم از روی شکافی که بین انگشت سبابه و شستت وجود داره، بگم که تو تصمیم داری ثروت محدود خودت رو در معادن طلا سرمایه گذاری نکنی!

واتسن [خیره به دستش]: این چه ربطی به موضوع داره هلمز؟

هلمز: ظاهراً هیچی! ولی می تونم به سرعت به هم ربطشون بدم! این ها حلقه های مفقود یک زنجیر هستند. وقتی دیشب از باشگاه برگشتی بین انگشت سبابه و شستت علامت گچ بود. تو همواره وقتی بیلیارد بازی می کنی انگشتتو گچی می کنی! و فقط با ترستون بیلیارد بازی می کنی، و چهار هفته قبل به من گفتی که ترستون در معادن آفریقای جنوبی منافعی داره، البته با اعتبار یک ماهه و می خواسته تو رو با خودش شریک بکنه. دسته چک تو توی کشوی میز منه، درش هم قفله و چون تو سراغش رو نگرفتی، پس خیال سرمایه گذاری نداری!!!

(ماجراهای شرلوک هلمز- اپیزود مردان رقصان)

پ ن 1: امروز تولد 77 سالگی جرمی برت است. امیدوارم خدا و سِر آرتور کانن دویل برایش سنگ تمام بگذارند. آن بالا، در آسمان!

پ ن 2: چند روز بعد از نوشتن پست برای برت، متوجه شدم هواداران او برای اعطای جایزه افتخاری بافتا به او، در این جا امضا جمع می نمایند. گاهی کادوی تولد، می تواند یک امضا باشد!

منبع: یک پزشک

به "دیالوگ، ماجراهای شرلوک هلمز" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دیالوگ، ماجراهای شرلوک هلمز"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید